loading...
سایت عاشقانه 80 لاو
تبلیغات




نویسندگی


آخرین ارسال های انجمن
Admin بازدید : 775 یکشنبه 30 آذر 1393 نظرات (0)

دانلود رمان هما پور اصفهانی به نام سیگار شکلاتی برای موبایل

خلاصه داستان رمان سیگار شکلاتی:
پاکت سیگار … 
ضربه ای به زیر پاکت … بالا پریدن یک نخ سیگار از جلد زرورقی … آن را با دو انگشت بیرون می کشد،
می گذارد کنج لبش و با آتشی که سرد تر از آتش جهنم زندگیش است روشنش می کند، همزمان پک می زند … عمیق … با همه رگ و پی تنش … سر سیگار سرخ و داغ می شد و قلب او آبی و خنک … طعم گسش اول حنجره اش را خراش می دهد و بعد از آن قلبش را در هم می فشارد، فیلتر شکلاتی سیگار دهنش رو خوش طعم میکند اما همزمان طعم تلخ دود اخمهایش را در هم می کشد … اما چیست این لذتی که باعث می شود پک دوم را محکم تر بزند و خط اخمی بین پلک هایش بنشاند؟ بوی شکلات داغ اطرافش را پر می کند، همان بویی که سالهاست اتاقش را عطر آگین کرده … همان بویی که سالهاست همراه عطرهایش شده … باز هم پکی دیگر و باز اسیر لذت می شود … در این لذت کسی را سهمیم نمی کند مگر کسی که لذت کشیدنش را چشیده باشد و درکش کند! پک بعدی را لطیف تر می زند و باز هم توی ذهنش … نه توی واقعیت … فریاد می زند: «آهای شما! شما که نمی دانید من کیستم، چیستم، در ذهنم در دلم چه می گذرد چرا ادعایتان می شود؟!! فکر می کنید هر چه زندگی را تلخ تر کنید بر من سخت تر می گذرد؟ سخت در اشتباهید … زندگی من تلخ است اما به تلخی یک پک سیگار … تلخ و پر از لذت که حاضر نیستم در آن سهیمتان کنم … این تلخی و آن لذت همه متعلق به من است … تا آخرین لحظه زندگیم» اوست شاه جوانمردی که هرگز و هرگز با ناجوان مردی کسی را روی کرسی قضاوت نمی نشاند … اما سالهاست خودش را روی کرسی نشانده اند و دم به دم حکم اعدامش را می دهند … طناب به دور گلویش حلقه می کنند … جانش را از حنجره اش بیرون می کشند و لحظه آخر دستور ایست می دهند … عفوش می کنند … اما باز فردا روز از نو روزی از نو …
دیدمت …. آویزان … با پاهای کبود … روحت آزرده بود، روح پاکت را به سلاخی کشیدند، طاقت نیاوردی، پس جسمت را نیز آزرده ساختی تا ببری از این دنیا … بریدی اما پس من چه؟! من چه کنم بی تو وقتی بی تو بودن را یاد نگرفته ام! تو می دانی که بی تو هیچ نیستم اما می بری. از من و از هر چه که تو را نابود کرد … پس نابود می کنم … نابود می کنم هر آنچه نابودت کرد … محکم بودن را یادت ندادم … شکستی … پس می خواهم جای تو هم محکم باشم … جای تو هم زندگی کنم و ببرم نفس کسانی را که نفست را بریدند … می خواهم زن نباشم … می خواهم یک تنه مبارزه کنم … برای تو … برای خونی که در تنت منجمد شد و جانت را گرفت … منی که شاهزاده بودم … منی که خالص بودم … حال به خاطر تو و بازگردان آرامشت، می خواهم اسیر باشم و ناخالص …
 

دریافت رایگان رمان برای آندروید:

roman-sigare-shokolat.apk

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    به عشق مجازی اعتقاد دارین ؟
    از سایت عاشقانه 80 لاو خوشتون میاد؟
    فال و طالع بینی


    رمان گروهی 80 لاو
    شما هم رمان بنویسید... رمان های خودتون رو برای ما راسال کنید و با نام خودتون در 80 لاو منتشر کنید.

    برای منتشر کردن رمان خود در سایت عاشقانه 80 لاو رمان خود رو به آدرس زیر ایمیل کنید:

    80love@mailfa.org

    عضویت در سایت 80 لاو

    برای عضویت در سایت عاشقانه 80 لاو از لینک زیر استفاده کنید:

    عضویت

    بخش‌ های محبوب

    آمار سایت
  • کل مطالب : 938
  • کل نظرات : 411
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 164
  • آی پی امروز : 64
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 204
  • باردید دیروز : 541
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,639
  • بازدید ماه : 5,468
  • بازدید سال : 44,376
  • بازدید کلی : 440,725
  • مطالب برتر

    80لاو همیشه همراه شماست !

    درباره ی ما

        80لاو یکی از بزرگ ترین سایت های عاشقانه مطالب عاشقانه,تصاویر عاشقانه,دل نوشته,اس ام اس عاشقانه

    "هرگونه انتقاد و پیشنهادی پذیرفته می شود"

    حمایت از 80 لاو

    درصورت مفید بودن مطالب،برای حمایت از 80 لاو کد زیر را کپی کنید و در وبلاگ و یا سایت خود قرار دهید.حمایت شما از 80 لاو باعث پیشرفت ماست...
    نگران نباش

    نگران نباش برو

    من تنها نیستم

    تنهایی هست ، دلتنگی هم قول آمدن داده

    غروب هم هست

    من می میرم ، تو برو نگران من نباش

    تنهایی

    کاش میدانستی برای داشتن تو...!
    دلی را به دریا زدم که از آب
    هم واهمه داشت...!

    کنارم که هستی
    کنارم که هستی
     
    خیابان ها از ماهیت می افتند
     
    رسیدنی در کار نیست
     
    شانه به شانه مقصدم قدم میزنم

    یــکــی کــنـآرت بــآشــــهـ


    گــــــــــآهــــــی وقـــتــآ مـــیــخــوآی
    یــکــی کــنـآرت بــآشــــهـ
    بـــــــهــ حــرفــآت گـــوش کـــنـــهــ
    چـــیــزی نــگــهـ...
    کــــآری نـــکـنــهـ هــآ...
    فــــقـــط بـآشـــهـ هـــمـــیـن !

    محک

    تبلیغات